مقاله اصول قیمت گذاری
management marketing | يكشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۰، ۱۲:۰۲ ب.ظ
مقاله اصول قیمت گذاریموضوع: قیمت گذاریمنبع: ماهنامه تدبیرچکیده: تمامی سازمانها و شرکتها، برای کالاها و خدماتی که عرضه میدارند قیمتی تعیین میکنند. این قیمت ممکن است در قالب مفاهیم گوناگون مانند شهریه، آبونمان، حق عمل، اجاره بها و ... عنوان شود. در بین اجزای آمیزه بازاریابی، قیمت تنها عاملی است که موجب ایجاد درآمد میشود. همچنین قیمت انعطافپذیرترین عامل آمیزه بازاریابی شناخته میشود، چراکه میتوان بسرعت آنرا تغییر داد. اگرچه رقابت بر سر قیمت یکی از مسئلههای عمدهای است که شرکتها با آن روبهرو میشوند، اما بسیاری ار شرکتها نمیتوانند این مسئله را به شیوهای عالی حل کنند. با همتراز شدن کیفیت کالاهای شرکتهای متفاوت و تشدید رقابت، عنصر قیمت به یکی از مهمترین عوامل موثر بر حفظ و جذب مشتریان و وفاداری و رضایت آنها تبدیل شده است. این امر امروزه به دلیل گسترش روزافزون اینترنت بیشتر مصداق پیدا میکند.تعریف قیمتگذاریقیمت از نظرلغوی یعنی سنجش، ارزیابی، اندازه و معیار. قیمت در بازار عبارت است از ارزش مبادلهای کالا و خدمت که به صورت واحد پول بیان میشود.بر این اساس، قیمتگذاری بطور ساده یعنی تعیین قیمت برای کالا یا خدمت. قیمتگذاری فعالیتی است که باید تکرار شود و فرایندی مداوم و پیوسته است. این تداوم ناشی از تغییرات محیطی و نبود ثبات در شرایط بازار است که لزوم تکرار این فرایند را توجیه میکند.اهداف قیمت گذاریبطور کلی اهدافی که شرکتها از قیمتگذاری دنبال میکنند به پنج گروه زیر تقسیم میشود:1 - ادامه حیاتاین هدف برای شرکتهایی مناسب است که با ظرفیت مازاد، رقابت شدید و تغییرات دائمی مصرف کنندگان دچار مشکل شدهاند. چنانچه قیمت بتواند هزینههای متغیر و برخی از هزینههای ثابت را پوشش دهد، شرکت میتواند همچنان به حیات تجاری خود ادامه دهد.2 - به حداکثر رساندن سود فعلیبرای اینکه شرکتی بتواند سود کنونی خود را به حداکثر برساند، باید تقاضا و هزینههای مربوط به قیمتهای مختلف را برآورد کند و آنگاه قیمتی را انتخاب کند که بیشترین سود جاری، جریان نقدی یا بازده سرمایه را برای شرکت به ارمغان آورد. البته در صورت تاکید بیش از حد بر سود جاری و عدم توجه به اثرات ناشی از سایر متغیرهای آمیزه بازاریابی، واکنشهای احتمالی رقبا و محدودیتهای قانونی، در بلندمدت عملکرد شرکت را به مخاطره خواهد انداخت.3 - به حداکثر رساندن سهم بازاربرخی شرکتها این هدف را در پیش میگیرند، زیرا بر این باورند که دستیابی به حجم فروش بیشتر باعث خواهد شد، بهای تمام شده هر واحد کاهش یابد و درنتیجه در بلندمدت به سود بیشتری دست یابند. به عبارت دیگر چنین شرکتهایی برای رسوخ در بازار ، قیمتهای خود را در پایینترین سطح تعیین میکنند. این استراتژی میتواند در شرایط زیر مناسب باشد:_ بازار بیش از اندازه نسبت به قیمت حساسیت نشان میدهد، در نتیجه قیمت پایین موجب رشد بازار خواهد شد._ با کسب تجربه هزینههای تولید و توزیع کاهش خواهد یافت._ قیمت پایین موجب از صحنه خارج شدن رقبا میشود.4 - کشیدن عصاره بازاربرخی از شرکتها ترجیح میدهند قیمتها را در سطح بالا تعیین کنند و بدین وسیله عصاره بازار را بکشند. شرکتها در شرایط زیر میتوانند به این هدف دست یابند:_ وجود تعداد زیادی خریدار و بالا بودن میزان تقاضا در بازار_ تعیین قیمت اولیه در سطح بالا باعث جلب توجه شرکتهای رقیب به بازار نشود._ تعیین قیمت در سطح بالا این تصور را در ذهن خریداران ایجاد کند که شرکت و محصولات آن نسبت به رقبا در سطحی بالاتر قرار دارد.5 - پیشرو شدن از نظر کیفیتشرکتهایی که هدف آنها عرضه محصولات باکیفیت بالاست و میخواهند از این نظر در بازار پیشرو شوند، محصولاتی برتر و با قیمتهای بالاتر به بازار عرضه میکنند. آنها محصولاتی باکیفیت بسیار بالا به بازار عرضه میکنند و نیز این محصولات دارای ویژگیهای خاصی هستند که میتوانند منافع و مزایای بیشتری به خریداران ارائه کنند. چنین شرکتهایی میتوانند قیمتها را در سطحی بالاتر تعیین کنند.عوامل موثر بر قیمتگذاریبرای قیمتگذاری درست و رضایتبخش باید عوامل موثر بر قیمتگذاری را شناسایی و آنها را تنظیم کرد. سه دسته کلی عوامل بر تصمیمات قیمتگذاری موثرند. که عبارتند از:1 - عوامل سازمانی: آنهایی هستند که بر قیمتگذاری موثرند و با منابع و اهداف سازمان سروکار دارند. مانند: چرخه عمر محصول، و پورتفولیوی قیمتگذاری خط محصول.2 - عوامل مشتری: عواملی هستند که از طرف مشتری بر قیمتگذاری موثرند زیرا بین قیمت و تقاضا رابطه معکوس وجود دارد.3 - عوامل بازار: عواملی هستند که از طرف بازار بر قیمتگذاری موثرند. مانند: محیط و رقابت. این عوامل را به دو دسته تقسیم میکند:_ عوامل درونی: اهداف بازاریابی، استراتژی آمیخته بازاریابی، هزینه و ملاحظات سازمانی_ عوامل بیرونی: ماهیت تقاضا و بازار رقابت، اقتصاد، دولت، واسطههامراحل قیمتگذاریمرحله اول: تعیین هدف بلندمدت قیمت گذاریدر اولین مرحله باید هدف از قیمت گذاری تعیین شود. اهداف قیمت گذاری از تنوع بالایی برخوردارند که در قسمت قبل توضیح داده شد.مرحله دوم: تعیین میزان تقاضاهر قیمتی منجربه ایجاد سطح متفاوتی از تقاضا میشود و از این رو، بر هدفهای بازاریابی شرکت اثری متفاوت خواهد گذاشت. رابطه بین قیمت و تقاضا باعث میشود که یک منحنی تقاضا به وجود آید. برای تعیین میزان تقاضا لازم است که حساسیت تقاضا نسبت به قیمت، برآورد منحنی تقاضا و کشش تقاضا در برابر تغییر قیمت نیز مورد بررسی قرار گیرد.مرحله سوم: برآورد هزینههادر حالی که تقاضا سقف قیمتی را که شرکت برای محصولات خود در نظر میگیرد، تعیین میکند، هزینهها، کف را تعیین خواهند کرد. بر این اساس هر شرکتی باید قیمتی را در نظر بگیرد که بتواند هزینههای تولید، پخش و فروش محصول را پوشش دهد و برای کار و ریسکی که شرکت پذیرفته است، بازده معقولی ارائه کند.مرحله چهارم: تجزیه تحلیل محصولات، قیمتها و هزینههای شرکت رقیبهنگامی که شرکت با توجه به تقاضای بازار، قیمت و هزینهها را برآورد میکند، باید هزینهها و قیمتهای شرکتهای رقیب و واکنش آنها در برابر قیمت محصولات خود را مورد توجه قرار دهد و در محاسبات خود منظور کند.مرحله پنجم: انتخاب روش قیمت گذاریدر این مرحله باید از بین روشهای متنوع قیمتگذاری روش مناسب را انتخاب کرد. بطور کلی روشهای قیمتگذاری عبارتند از:_ قیمتگذاری بر مبنای افزودن به بهای تمام شده: در این روش که ابتداییترین روش قیمتگذاری نیز محسوب میشود، قیمت با افزودن یک عدد استاندارد به بهای تمام شده تعیین میشود. این روش تنها زمانی کارساز واقع میشود که قیمت تعیین شده بتواند فروش مورد انتظار را تضمین کند._ قیمتگذاری بر مبنای بازده مورد نظر: در این روش، شرکت، قیمتی را تعیین میکند که به یک نرخ بازده از سرمایهگذاری برسد. در اجرای این روش اگر شرکت بتواند هزینهها و فروش را به صورتی دقیق برآورد کند، بازده سرمایه مورد انتظار تحقق خواهد یافت. در غیر اینصورت شرکت به نتایج مورد انتظار دست پیدا نخواهد کرد._ قیمتگذاری بر مبنای ارزش مورد تصور: در این روش، قیمتگذاری بر مبنای پنداشت خریداران در مورد ارزش محصول و نه بر پایه بهای تمام شده آن صورت میگیرد. سپس با استفاده از سایر اجزای تشکیل دهنده آمیزه بازاریابی، مانند تبلیغات، تلاش میشود تا بر ارزش مورد تصور در ذهن مشتریان افزوده شود. در بکارگیری این روش برای محصولات جدید به تحقیقات بازار نیاز است._ قیمتگذاری بر مبنای ارزش: این روش بر این پایه قرار دارد که قیمت باید نشان دهنده ارزش بالای محصول برای مشتریان باشد. در این روش شرکت باید به اقداماتی دست بزند که بدون اینکه به کیفیت محصول لطمهای وارد آید، محصولات را با هزینه کمتری تولید کند و یا با عرضه آنها را به قیمت پایینتر، تعداد بیشتری از مشتریان حساس به قیمت را جذب کند. این روش بیشتر در خردهفروشیها مشاهده میشود._ قیمتگذاری بر مبنای نرخ رایج: در این روش فروشگاهها قیمتهای محصولات خود را بر مبنای قیمت محصولات شرکتهای رقیب میگذارند. در این حالت امکان دارد شرکتی محصولات خود را یکسان، بیشتر یا کمتر از قیمت شرکتهای عمده و رقیب عرضه کند. این روش هنگامی که نتوان به راحتی هزینهها را محاسبه کرد یا واکنش رقبا نامشخص است بکار برده میشود._ قیمتگذاری بر مبنای پیشنهادهای مهر و موم شده: این روش در مناقصهها کاربرد دارد. هنگامی که شرکتها برای انجام پروژهها، پیشنهادهای مهر و موم شده میدهند، قیمتها بصورت رقابتی تعیین میشود. در مناقصه، هر شرکتی قیمت پیشنهادی را بر اساس انتظاراتی که نسبت به قیمت شرکتهای رقیب دارد تعیین می کند نه بر مبنای رابطه دقیق قیمت با هزینههای شرکت یا تقاضای موجود.مرحله ششم: انتخاب قیمت نهاییروشهای قیمتگذاری مورد بحث در مرحله قبل، باعث میشوند که دامنه قیمتهایی که شرکت میتواند انتخاب کند محدود شود و به قیمت نهایی برسد. البته شرکت هنگام انتخاب قیمت نهایی ناگزیر است عوامل دیگر تاثیر گذار را نیز مورد توجه قرار دهد. برخی از این عوامل تاثیرگذار عبارتند از: قیمتگذاری بر مبنای روانشناسی، سایر اجزای آمیزه بازاریابی تاثیرگذار بر قیمت، سیاستهای قیمتگذاری شرکت و اثر قیمت بر سایر گروهها
قیمتگذاری محصولات صنعتیدکترحمیدرضا سعیدنیا - مهدی بنی اسدیچکیده: تصمیمات قیمت گذاری محصولات صنعتی هسته اصلی هر برنامه تجاری است و تاثیر مستقیمی روی استراتژی بازاریابی شرکت خواهد داشت. تمامی سازمانها اعم از انتفاعی و یا غیرانتفاعی مجبورند برای کالاها و یا خدمات خود قیمت تعیین کنند، که این موضوع تحت تاثیر عوامل داخلی و یا خارجی شرکت است. عوامل محیط داخلی شرکت شامل
اهداف، خطمشی، ترکیب عناصر بازاریابی و هزینههای شرکت هستند و از جمله عوامل محیطی میتوان به ماهیت بازار و تقاضا، شرایط رقابتی و واسطهها اشاره کرد. وقتی مصرفکننده کالایی را میخرد، درواقع ارزشی را با ارزش دیگری مبادله میکند. ارزشی که از دست میدهد قیمتی است که برای کالا میپردازد و ارزشی که بهدست میآورد مزایای ناشی از داشتن کالاست. امروزه توسعه یک استراتژی قیمتگذاری مناسب یک وظیفه مشکل و درعین حال اساسی برای مدیران شرکتهای صنعتی است و عدم موفقیت در درک کامل از تصمیمات درست قیمتگذاری به از دستدادن فرصتهای سودآور در بازار خواهد انجامید. قیمتگذاری یک فرایند چندبعدی است که متاثر از کالا، سطح حاشیه سود و روابط با مشتری است. در این مقاله تلاش میشود تا دیدگاهی برای مدیران فراهم شود که در آن به اهمیت توسعه برنامه قیمتگذاری مناسب پیبرند و از تاثیرات اطلاعات بر قیمتگذاری درست و بهینه مطلع شوند.مقدمهقیمتها همهجا هستند. از دانشجویان شهریه دریافت میشود. شرکت هواپیمایی از مسافران وجهی به نام کرایه دریافت میکند. برای عبور از بزرگراهها عوارض پرداخت میکنیم. برای پرداخت قبوض منزل نرخ معین شده را باید بپردازیم. اما قیمت فروش چه مبلغی باید باشد؟ این سوال با این واقعیت مطابقت دارد که قیمتها همیشه آزمایشی هستند. یک قیمت بهطور ساده یک پیشنهاد یا تجربهای برای آزمایش نبض بازار است. اگر مشتریان قبول کنند مناسب است و اگر پذیرفته نشود بهسرعت تغییر خواهد کرد (کاتلر، فیلیپ، اصول بازاریابی - چاپ دهم).بازاریابیقیمت، میزان فایدهای است که مصرفکننده برای مزایای حاصل از داشتن و یا استفاده از کالا پرداخت میکند (آرمسترانگ، گری، مقاله قیمتگذاری کالاهای استراتژیک، 2003). قیمت تنها عنصر در آمیختههای بازاریابی است که درآمدزاست و سایر عناصر هزینهزا هستند. قیمت و محصول ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند. برای مثال قیمتی که بازاریابان روی محصول میگذارند مقدار پولی است که برای تولید آن محصول هزینه خواهند کرد و همچنین قیمت با برداشت مشتریان از خصوصیات و مزایای محصول ارتباط مستقیم دارد. تعیین قیمت در بازاریابی صنعتی مقولهای بسیار بحث برانگیز و پیچیده است. اگر یک شرکت و مدیرانش بخواهند در بازار خود موفق باشند، باید درک جامعی از ماهیت فعالیت رقبا و استراتژی رقابتی آنها داشته باشند. از مشکلاتی که فراروی شرکتها قرار دارند، میتوان به توسعه سازمان، ابداع محصولات جدید، پیشبینی بازارها، توسعه روابط پایدار با مشتریان، کنترل هزینهها، کیفیت،... اشاره کرد و لازم است که مدیر برای هرکدام از این مشکلات دیدگاه استراتژیک و برنامه قابل اجرا داشته باشد. شاید بهتر باشد که قبل از قیمت و مقوله قیمت و مقوله قیمتگذاری در بازارهای صنعتی به ویژگیهای بازار صنعتی در مقابل بازارهای مصرفی پرداخته شود:ویژگی بازار: شامل اندازه ( در مصرفی بزرگ و در صنعتی کوچک است) ماهیت رقابت (در مصرفی رقابتی و در صنعتی انحصاری است).ویژگی محصول: تحویل به موقع کالا، دسترسی، خدمات و فرایند خرید در صنعتی مهمتر از مصرفی است.ویژگیهای خریداران: خرید در صنعتی عقلایی صورت میگیرد و در مصرفی روانشناختی است.ویژگی کانال توزیع: در صنعتی کوتاهتر از مصرفی است.ویژگی قیمت: تفاوت در استراتژی قیمتگذاری بازارهای صنعتی براساس لیست قیمت، مزایده، مذاکرات و چانهزنی است.متاسفانه یکی از مواردی که هنگام برنامهریزی سالانه و در زمان اجرا به آن توجه نمیشود. مقوله قیمتگذاری محصولات صنعتی است. دلیل این امر این است که در بازارهای صنعتی معمولا قیمت در ارتباط با مشتری تعیین میشود. همیشه مدیران صنعتی از چالشیبودن قیمتگذاری محصولات صنعتی گله و شکایت دارند و آن را فرصتی برای افزایش سود نمیدانند بلکه آن را کاری کسالتآور تلقی میکنند. مدیران شرکتها از قیمتگذاری گلایهمند هستند چرا که کنترلی بر قیمتگذاری کالاهای خود ندارند و باید در چارچوب موجود حرکت کنند. آنها میگویند از آنجا که قیمت در بازار تعیین میشود، نمیتوانند بر قیمت مناسب و مورد علاقه خود کنترل داشته باشند و مجبورند که بااین موضوع کنار بیایند.اما سوال اصلی این است که مدیران تجاری و صنعتی چه کاری باید انجام دهند تا قیمتگذاری، به شکل فرصت سودآور برای آنها درآید؟ چرا بعضی از مدیران نسبت به مساله قیمتگذاری بیتفاوتند؟ موانع سازمانی سد راه قیمتگذاری در شرکتها چیست؟ شرکتهای صنعتی در زمینه قیمتگذاری بینالمللی با چه مواردی روبرو هستند؟ نقش اینترنت در طرح قیمتها چیست؟ ارائه پاسخی ساده به این سوالات آسان نیست ولی یک مدیر بازاریابی صنعتی میبایست دید کاملی در مورد چالشها و فرصتهای موجود و نهفته در قیمتگذاری داشته باشد. برای مقابله با تهدیدات و بهرهگیری از فرصتهایی که مدیران صنعتی در ارتباط با مقوله قیمتگذاری با آن روبرو هستند، توجه به نکات زیر الزامی است:زنجیره عرضه مناسب بهعنوان فرصتی برای کاهش هزینهها و افزایش حاشیه سود محصولسیستم زنجیره عرضه موجودی سالها بهعنوان کانال توزیع ساده محسوب میشد. از این نظر تمرکز مدیریت شرکت بر کارآمدساختن هرچه بیشتر تمامی کانال توزیع شرکت بهصورت اثربخش است. هرصنعت بهدنبال کسب سود بیشتر است و میخواهد قیمتهای خود را مستقل از دیگران تعیین کند. اما با پیدایش مفهوم مدیریت عرضه، دیدگاه مدیران صنعتی تغییر پیدا کرده و به سمت بینشی مفید برمبنای همکاری بین شرکتها تبدیل شده است. این امر فرصتی موثر و مفید برای مدیریت شرکت در اجرای یک استراتژی قیمتگذاری خلاقانه و کسب حداکثر سود بهشمار میآید.در این میان دو محقق بهنامهای «کریستوفر» و «گاتورنا» در مقاله خود به نام «مدیریت هزینه زنجیره عرضه و قیمتگذاری بر مبنای ارزش» تاکید کردند که واگذاری برخی از امور به بیرون از سازمان که باعث میشود شرکت کنترل کمتری برروی هزینههای خود داشته باشد، ممکن است حاشیه سود شرکتها را تهدید کند. آنها دریافتند که امروزه رقابت قیمتی فقط در بین شرکتها صورت نمیگیرد بلکه جنگ اصلی بین عرضهکنندگان است. بررسی صحیح هزینهها باید در طراحی قیمتها در تمامی فرایند اجرا شود، زیرا تمامی هزینهها در بحث تعیین قیمت در هزینه تمامشده محصول در بازار نهایی منعکس میشود.دیگر محققان معتقدند عقد قرارداد با عرضهکننده، باوجود کاهش کنترل شرکت میتواند منجر به کاهش هزینهها در زنجیره عرضه شده و در نهایت هزینههای شرکت را کاهش دهد و متعاقب این مساله شرکت قادر خواهد بود بهوسیله قیمت مناسب محصول، جایگاه مناسب را در بازار کسب کند. بهزعم صاحبنظران، تولیدکنندگان باید هزینههای خود را کاهش دهند و تا زمانی که کنترل هزینه مناسبی در زنجیره عرضه وجود نداشته باشد، درک این موضوع که کاهش هزینهها میتواند به رقابت منجر شود نیز میسر نخواهد شد. (کریستوفر 2005)استراتژی دیگر برای کسب سود خالص بیشتر، همبستگی زنجیره عرضه با نیازهای اساسی مشتریان است که در نتیجه ارزش و قیمتگذاری ثابتتری بهدست میآید. این امر بهوسیله مدیریت صحیح طراحی زنجیره عرضه بهمنظور متناسبکردن احتیاجات اساسی مشتریان مثل زمان انتقال محصول به مشتری نهایی، طراحی، بستهبندی، برنامه انبارداری، مدیریت حملونقل درونی و برونی و برنامههای خرید است که یک شرکت را قادر میسازد قیمتهایش را براساس ارزش محسوسی که طی زنجیره عرضه بهدست آورده است مشخص کند.1 – شناسایی موانع قیمتگذاری اثربخشیک بعد مهم در قیمتگذاری صنعتی در شرکتها، اثری است که سیستمهای داخلی آنها در تعیین قیمتها دارند. این امر در هماهنگی یا عدم هماهنگی زیرسیستمهای سازمان عیان است. سه محقق بهنام لانچیونی، شاو و اسمیت (2005) بهاین نتیجهگیری رسیدند که استراتژی قیمتگذاری یک سازمان ناشی از آن چیزی است که مدیران مالی سازمان برنامهریزی میکنند. برای مثال آنها این یافته را مطرح کردند که فقط 5 درصد کاهش قیمت یک محصول صنعتی میتواند تا 22 درصد سود بیشتر را نصیب این شرکتها کند. (لانچیونی 2005) آنها معتقدند که قیمتگذاری بسیار مشکل است، زیرا بسیاری از عوامل محیطی نظیر عوامل سیاسی، اقتصادی بر آن موثر است. در تحقیقی دیگر که این سه محقق درباره شرکتهای رهبر در بازار آمریکا انجام دادند به این نتیجه رسیدند که در سازمانها، واحدی که مانع اصلی قیمتگذاری است دوایر مالی و حسابداری سازمان است.2 – استراتژی قیمتگذاری بینالمللیدر زمینه استراتژی قیمتگذاری بینالمللی، مدیران صنعتی عموما با طیف گستردهای از عوامل داخلی و خارجی سازمان مواجه هستند و نگرانی اصلی شرکت این است که چگونه مدیران با این عوامل کنار می آیند و اثرنهایی آنها را مشخص میکنند. مساله اساسی در طراحی یک استراتژی قیمتگذاری بینالمللی موثر این است که آنها باید تفاوتهای فرهنگی، زبانی، سیاسی و اقتصادی و قانونی هرکدام از شرکتها و بازارها را مدنظر داشته باشند. محققان معتقدند که یک استراتژی قیمتگذاری بینالمللی باید کاهش هزینه را بهعنوان ظرفیتی برای بهحداکثر رسانیدن سود بهدست آمده تلقی کند. تاثیرات بیرونی قیمتگذاری بینالمللی شامل میزان توجه خریداران به قیمتها و موانع ورود و خرید و توزیع و گرایشهای اقتصادی هرکشور است. توازنی که مدیریت بازاریابی صنعتی روی هرگروه از عوامل در زمینه توسعه و اجرای استراتژی قیمتگذاری بینالمللی قرار میدهد بسیار مهم است. نتیجه تحقیقات نشان میدهد که تلاش جهت ارزیابی درست قیمت، منجر به راهنمایی مدیران برای تعیین قیمت مناسب و سودآور میشود. عوامل درونی خاص که در این تحقیق بررسی شدند شامل ظرفیت مورد استفاده شرکت، نرخ سهم بازار و ساختار هزینه داخلی، بوده است و از جمله عوامل بیرونی نیز میتوان به توجه خریداران به قیمتهای شرکت اشاره کرد.3 – تبادل اطلاعات در اینترنت و قیمتگذاریدر این قسمت مشخص میشود که چگونه افزایش تبادل اطلاعات میتواند استراتژی قیمتگذاری را اثربخش کند. تحقیقات نشان میدهد که افزایش مشتریان یک مرکز درمانی به سبب کسب اطلاعات بیشتر از مشتریان نهایی مرکز در مورد نحوه ارائه خدمات و برنامهریزی جهت کسب رضایت آنها بوده است. گسترش همهجانبه بازار به واسطه مشتریمداری است و سنجش درست میزان عرضه و تقاضا در بازار و پیشبینی درست رفتار مصرفکنندگان نیز ابزار رقابت در بازار است. در این مدل حق انتخاب با مصرفکننده است و اطلاعات لازم درخصوص قیمت بهصورت شفاف در اختیار او قرار میگیرد. دسترسی به اطلاعات لازم توسط مصرفکنندگان در بازاریابی صنعتی پدیده جدیدی است که تاثیر چشمگیری بر قیمتها و هزینهها دارد.بازاریابی اینترنتی4 – نمایشگاه معکوس اینترنتی و قیمتگذاریبااستفاده روبه افزایش اینترنت از دهههای 1990 تاکنون فرایند حراجی و یا همان نمایشگاه معکوس بهطرز چشمگیری افزایش یافته است. نتایج یک تحقیق نشان میدهد که پژوهشگران به یک نظر واحد درباره توازن بین ارزش و سود کمتر، در مقابل از دست دادن روابط بلندمدت و پایدار با عرضهکنندگان دست یافتند. ولی هنوز تاکنون تحولی چشمگیر و کامل در حوزه اقتصاد و مدیریت رخ نداده است که راه را برای طراحی دوستانه یک حراجی معکوس باز کند.در نمایشگاه معکوس خریدار درخواست قیمتش را که در آن جزئیات نیازمندیهای او مشخص است به بازار ارائه میکند. فروشندگان نیز قیمت پیشنهادی را که شامل قیمت موردنظر و دیگر جزئیات مثل روشهای پیشنهادی را آماده و ارائه میکنند. معمولا خریداران برای انتخاب کالاهای مختلف چندین معیار مانند قیمت، کیفیت، تاریخ تحویل و نحوه پرداخت دارند. در حال حاضر این مراحل توسط اینترنت صورت میگیرد. فرایند حراجی اینترنتی تفاوت زیادی با فرایند خرید کالا در بازار دارد. مثلا قابلیت دسترسی به خریداران بیشتر از طریق کاهش زمان سفارش و دریافت کالای صنعتی و کاهش هزینههای حمل ونقل. ایده امکان طراحی یک حراجی اینترنتی برای سرمایهگذار بلندمدت از طریق کمک مالی به شرکا و یا پرداخت مقداری وجه نقدی به افرادی که در مناقصه برنده نشدهاند، از جمله راهکارهایی است که به روابط بهتر و بلندمدتتر با مشتریان صنعتی منجر خواهد شد.5 – برنامهریزی قیمتگذاری استراتژیکبرنامهریزی تعیین قیمت یکی از موضوعاتی است که در بازاریابی صنعتی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بهطور سنتی قبل از هرگونه توجهی به قیمتگذاری، تاکید روی توسعه محصول، استراتژی تبلیغات و شکل کانال توزیع است که نتیجه نامطلوب این امر، تعیین قیمت، بدون درنظرگرفتن عوامل هزینهزایی که در تصمیمات نهایی موثرند، است. توسعه و ایجاد یک طرح برنامهریزی قیمت نیازمند این است که یک شرکت اهداف اجرایی و دستیافتنی مشخص شده و یا یک روش عملکرد مناسب و مطلوب، و یا یک استراتژی عملیاتی و در نهایت روشهای بازبینی و کنترل برروی فرایند تولید محصولات خود داشته باشد و برنامه با دیگر فعالیتهای درگیر در تعیین قیمت بازار هماهنگ باشد که شامل تجزیه و تحلیل فرصتهای بازار، تحقیق و انتخاب بازار نهایی، طراحی استراتژی بازاریابی و سازماندهی است. اما همیشه طراحی یک برنامه تعیین قیمت کار سادهای نیست.دو مشکل اصلی در عدم ایجاد یک برنامه قیمتگذاری مناسب عبارتند از:1 – نبود درک این موضوع که قیمتگذاری بهشدت به دیگر آمیختههای بازاریابی وابسته است.2 – مشکل بودن اجرای یک برنامه قیمتگذاری مناسب.توسعه برنامه قیمتگذاری، میتواند بهعنوان یک هدف در هر سازمان مدنظر باشد. بهطور کلی یک برنامه قیمتگذاری باید شامل موارد زیر باشد:1 – استراتژی قیمتگذاری ویژه هر شرکت و محصولات آن شرکت.2 – آنالیز وضعیت قیمتهای رایج بازار و وضعیت رقبا و قیمتهای آنها.3 – تجزیه و تحلیل نقاط ضعف و قوت و همچنین فرصتها و تهدیدات از بازارهایی که شرکت در آن فعالیت میکند.4 – استراتژی قیمتگذاری که شرکت معمولا در بازار هدف خود استفاده میکند.5 – مکانیزم نظارتی که بتوان در نشاندادن نتایج موردانتظار در دوره زمانی موردنظر شرکت، از آن هم استفاده کرد.6 – برنامههای قیمتگذاری باید در جهت دستیافتن به اهداف قیمتگذاری مناسب شرکت باشد.7 – اهداف قیمتگذاری باید بر پایه استراتژی قیمتگذاری شرکت تعیین شود.برنامه قیمتگذارییک مدل برنامه قیمتگذاری برای گسترش و توسعه نیازمند همکاری با قسمتهای مختلفی از شرکت است. سه پیشنیاز برنامه قیمتگذاری مناسب وجود عواملی بهشرح زیر در سازمان است:- داشتن هدف اصلی و درک صحیح از مشتریان و روند بازار.- دارابودن یک فرایند مدیریتی عملگرا برای توسعه و اجرای برنامه قیمتگذاری.- انجام یک برنامه قیمتگذاری صحیح که تمایل به تعهد در فرایند قیمتگذاری داشته باشد.محققان معتقدند که برای داشتن یک برنامه قیمتگذاری مناسب برای شرکت باید 7 مرحله اصلی و اساسی پشت سر گذاشته شود (دلان و سیمون، ص 326).مرحله اول- داشتن یک خلاصه از استراتژیهای قیمتگذاری:خلاصه، شامل یک توصیف کلی از قسمتهای مختلف سازمان است و یک بیانیه قیمتگذاری که اهداف و استراتژی شرکت را بهصورت شفاهی بیان میکند و تمایل دارد برای مدیر این نکته را بدیهی سازد که چگونه شرکت میتواند قیمتگذاری خود را برمبنای اهداف سالانه خود بیان کند.مرحله دوم – بررسی وضعیت قیمتگذاری فعلی شرکت:در این مرحله جزئیاتی از سیاستهای قیمتگذاری کلی شرکت تعیین میشود.مرحله سوم – قیمتگذاری برمبنای تجزیه و تحلیل نقاط ضعف، قوت، تهدیدات و فرصتها:در این مرحله قیمت براساس تجزیه و تحلیلی که بسیار کلی و جامع است صورت میگیرد. تعیین نقاط قوت در توانمندسازی شرکت برای حفظ سهم بازار و موقعیت سودآور بسیار مهم است.مرحله چهارم – تعیین استراتژی قیمتگذاری:این قسمت اشاره به این موضوع دارد که باید بازار هدفی که قرار است استراتژی قیمتگذاری برای آنها تعریف شود مشخص و نوع استراتژی نیز با دریافت اطلاعات از سایر سیستمهای سازمان تعیین شود.مرحله پنجم – تعیین اهداف قیمتگذاری:در این قسمت باید هدف از قیمتگذاری مشخص شود. این مطلب میتواند بدینگونه مشخص شود که نرخ بازگشت سرمایه در سال آتی چقدر باشد؟ نرخ نفوذ در بازار چند درصد تعیین شود؟مرحله ششم – مشخصکردن برنامه قیمتگذاری:این قسمت میتواند شامل توصیف محصولات خاص و یا خطوط تولید محصول باشد که هردو با نوسانات قیمت میتواند افزایش و یا کاهش یابد.مرحله هفتم – کنترل قیمت و بازنگری آنقدم نهایی ایجاد مجموعه اقدامات کنترلی برای موفقیت قیمتگذاری است. کنترل میتواند هفته به هفته و یا ماه به ماه بر بازار هدف، سود کالا، سهم بازار صورت گیرد.تیجهگیریلازم است که مدیران امروز مساله قیمتگذاری و تعیین قیمت را بهعنوان یک مرحله استراتژیک و نه بهعنوان یک تصمیم خودکار و سریع مدنظر داشته باشند. نداشتن یک استراتژی مناسب قیمتگذاری میتواند به فروش کمتر، از دست دادن مشتری، سهم بازار کمتر و کاهش سود منجر شود.برای داشتن استراتژی مناسب و دستیابی به سود بیشتر نیاز به تغییر فرهنگی در سازمان است. امروزه ضرورت تعیین قیمت مناسب برای مدیران بهعنوان برنامه استراتژیک مطرح شده است.منابع
1 – KOTLER 2002 "PRINCIPAL OF MARKETING – TEN THE EDITION.2 – RICHARD LANCIONI 2005 "PRICING ISSUES IN INDUSTRIAL MARKETING.3 – RICHARD LANCIONI 2004 "A STRATEGIC APPROACH TO IN DUSTRIAL PRODUCT PRICING.4 – CHRISTOPHER, M, G (2005) SUPPLY CHAIN COST MANAGEMENT & VALUE – BASED PRICING.5 – DOLAN. R & SIMON, (1996) POWER PRICING HOW MANAGING PRICE TRANSFORMS THE BOTTOM LINE.
منبع: ماهنامه تدبیر –سال هفدهم -شماره 176
- ۹۰/۰۴/۰۵